گاه می اندیشم..
خبر مرگ مرا با تو چه کس می گوید.
آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی می شنوی!
روی تو را کاش می دیدم..!
شانه بالا زدنت را بی قید,
و تکان دادن دستت که مهم نیست زیاد.
وتکان دادن سر را که عجب ,مرد-افسوس-
کاشکی می دیدم
چه کسی باور دارد
جنگل جان مرا آتش عشقت خاکستر کرد.
سلام...
می دونم چی میکشی و چی میگی..
ولی.... مردن آسونه . زندگی کردن سخته ...کسی نمیتونه نسبت به زجر کشیدن کسی چه برسه به.....
صدایی در آسمان پیچید .....دخترکی متولد شد .....معصوم و پاک .....فقط می گریید ....شاید میدانست آدم ها گاهی تاب دیدن مهتاب را ندارند .....ضعیفه میخوانندش .....
دخترک را به سخره میگیرند .....
آهای آدم های خالی از احساسی که مرا از ترس بالیدن .....
ضعیفه میخوانید ..... خود از هر منی ..... ضعیف ترید !
دهان ها را ببندید .....بانویی از جنس مهر آمده است .....