تنهای تنها

لحظه ای زول می زدم بر قاب عکس خاطرات

لحظه ها می رفت و من عشق خیالی داشتم

لحظه ها رد می شد ورد می شدی از پیش

پیش چشمم چشمه آب زلالی داشتم

پیش خود در خلوتم می سوختم اما چقدر؟

روی شادی پیش چشم این اهالی داشتم

آمدی,رفتی ولی زود از کنار خاطرم

لحظه ای دیگر اگر بودی سوالی داشتم!

روی دوش عشق وقتی آمدی ای نازنین

کاش من هم مثل تو آن لحظه بالی داشتم

بعد از آن رفتن سبزت,پاک ماندی,من ولی

هیچ می دانی,بعد از رفتن من چه حالی داشتم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد